دیدن خانم بهار و سفر به رشت
بالاخره قرار شد با روشا و مامانش ، چهارتایی به رشت بریم. سفری تابستانه بلیط مستقیم قطار برای رشت از اراک نبود. مجبور شدیم بریم تهران و ازونجا به رشت. جمعه ۳۰ ام ساعت ۱۲ از اراک حرکت کردیم و شما بخاطر دوری از بابا، گریه کردی و دوست داشتی،بابا هم همراهمون باشه. من و مامان روشا با هم صحبت میکردیم و باعث شده بود شما دوتا هم نخوابید، تا بالاخره ساعت یک و نیم خوابیدیم و ساعت ۵ بیدار شدیم و صبحانه رو در راه آهن تهران خوردیم و ساعت۷:۳۰ به سمت رشت حرکت کردیم. اینجا داشتی برای روشا لاک میزدی😁 ساعت 2 به رشت رسیدیم و خانم بهار اومد راه آهن دنبالمون و ما رو به خونشون در لاهیجان برد. ناهار رو خوردیم و استراحتی کردیم و...